در سال 1848 یکی از نامزد های ریاست جمهوری آمریکا دلقکی به نام دن رایس را استخدام کرد تا ارابه هایی را در شهربه حرکت در بیاورد که موسیقی پخش می کرد . این کار نوآوری بسیار موثر و موفقیت آمیزی شد . موفقیت این ایده باعث شد سیاست مداران بیشتری راغب شوند که بر روی ارابه موسیقی بنشینند ، فارغ از این که آیا واقعا این نوآوری برای آنان نیز می تواند موفقیت آمیز باشد یا نه ؟ این تکرار و تقلید تا آن جا پیشرفت که در سال 1900 استفاده از ارابه موسیقی به یک استاندارد برای تبلیغات ریاست جمهوری در آمریکا درآمده بود . اکنون وقتی می گویند فلانی روی ارابه موسیقی پرید یا سوار شد یعنی تکرار و تمایل به انجام کاری بدون توجه به این که واقعا آن کار دست است یا نه ؟
نگاه تحلیلی ؛ چرا چنین چیزی رخ می دهد ؟
ما انسان ها دوست داریم که در طرف برنده باشیم . به طور کلی هنگامی که متوجه می شویم ( یا به ما القا شود ) که افراد زیادی به دیدگاهی معتقدند یا به پدیده ای تمایل دارند احتمال این که بدون تحلیلو تفکر آن را بپذیریم افزایش می یابد . به این اثر ، اثر ارابه موسیقی می گویند . این اثر بدین مفهوم است که نرخ پذیرش یک باور ، ایده ، روند یا مد ، یک دفعه بیشتر از آن چیزی می شود که تا قبل از آن بود . یعنی هر چه بیشتر افراد چیزی را می پذیرند ، افراد بیشتری به تبعیت از آن ها ملحق می شوند . این ارابه موسیقی درتمام زندگی و کار ما جاری است . جالب اینجاست که لازم نیست که واقعا اکثریت چنین فکری کنند ، همین که تصور ما این باشد که اکثریت به سمتی گرایش دارند روی تمایل ما موثر است . مثلا اگر تصور کنیم اکثر همکلاسی های ما از یک استاد خوششان می آید ، ما هم کم کم به آن استاد تمایل مثبت پیدا خواهیم کرد . یا مثلا وقتی زمان کافی برای تحلیل نداریم اما می بینیم همه به سمت یک صندوق سرمایه گذاری خاص می روند ، ما نیز علاقه مند می شویم که یونیت های آن صندوق را بخریم . وقتی می بینیم تمام رتبه های اول کنکور مهندسی برق الکترونیک دانشگاه شریف را انتخاب می کنند ، حتی به رشته ای که به آن عشق می ورزیدم ( مثلا مهندسی نساجی ) دیگر فکر هم نمی کنیم . بسیار محتمل است که برویم یک گوشی موبایل به خصوص به قیمت گزاف بخریم ، فقط به خاطر این که حس می کنیم اکثریت آن را می پسندند . حتما دیده اید گاهی اوقات برخی مدل های مو و برخی لباس ها که بسیار زشت و بی ریخت هستند فراگیر می شوند . یکی از مهم ترین ساز و کار های آن همین دینامیک اثر ارابه موسیقی است . این اثر در انتخابات و مسائل سیاسی نیز به شدت کاربرد دارد . پژوهش ها نشان می دهند اگر یک کاندیدا بتواند به جامعه القا کند که رای خواهد آورد و در انتخابات پیروز خواهد شد ، بخشی از مردم حتی اگر به طور کامل با او همراه نباشند ، برای این که در گروه برنده قرار گیرند به او رای خواهند داد ! به همین دلیل هم هست که همیشه سعی می شود در تجمعات انتخاباتی ، تعداد زیادی جمعیت و استقبال بی سابقه از کاندیدای مورد نظر به تماشاگران القا شود .
تجویز راهبردی ؛ استیضاح
زندگی ارزشمند تر از آن است که به تکرار و تقلید روی ارابه موسیقی بگذرد . دست کم باید درمورد تصمیمات سرنوشت ساز زندگی و کارمان ، دقیق تصمبم گیری کنیم . چه باید کرد ؟ هر گاه دیدیم جمعیتی به موضوعی گرایش دارند ،( به یک موسیقی ، یک کاندیدا ، یک تیم ، یک کانال ، یک سهام ) فقفط کافیست سوالی یک کلمه ای از خود بپرسیم . چرا ؟ اگر آن ها توانستند توضیح خوب ، ساده و شفافی ارائه کنند یعنی برای کارشان دلیل دارند و اگر نه ؟ بدانیم که احتمالا آن ها نیز قربانی ارابه موسیقی شده اند . ممکن است آن ها شوکه یا عصبانی شوند و یا این که بگویند توضیح چرایی آن مفصل و پیچیده است . به آن ها بگوییم که آن را خلاصه تر و ساده تر کنند . به آن ها بگوییم برای پیچیده ترین مسائل هم همیشه می شود توضیحات ساده ای ارائه کرد . و یا این که ما وقت داریم تا توضیحات پیچیده و طولانی آنان را بشنویم . اگر باز هم فرار کردند ، احتمال وجود اثر ارابه موسیقی بالاتر می رود . وقت هایی هم پیش می آید که سعی می کنیم خیلی منطقی باشیم اما به محض دریافت اطلاعات از دیگران ، تحلیل های خودمان را فراموش می کنیم . یادمان باشد مسئولیت تصمیمات شخصی با خودمان است نه کس دیگر ! بعدا اگر نتیجه بد یا غیر قابل قبول باشد ، بعید است آن افراد برای ما کاری انجام دهند .